پیام تسلیت در پی درگذشت حضرت آیت الله مهدوی کنی (1393/07/29)

در پی ارتحال عالم مجاهد و پارسا حضرت آیت الله مهدوی‌کنی رضوان الله علیه، رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیام تسلیتی، با اشاره به نقش‌آفرینی شجاعانه این یار صادق و وفادار امام بزرگوار در همه عرصه‌های مهم کشور، تأکید کردند: این انسان بزرگ و پرهیزگار، همه جا و همه وقت در موضع یک عالم دینی و یک سیاستمدار صادق و یک انقلابی صریح ظاهر شد و همه‌ی وزن وزین خود را در همه‌ی حوادث این سالها در کفه‌ی حق و حقیقت نهاد.
متن پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم
با تأسف و تأثر اطلاع یافتیم که عالم مجاهد و پارسا حضرت آیت الله آقای حاج شیخ محمّد رضا مهدوی‌کنی رضوان الله علیه دار فانی را وداع گفته و دوستان و ارادتمندان خود را داغدار کرده است. این عالم بزرگوار از جمله‌ی نخستین مبارزان راه دشوار انقلاب و از چهره‌های اثرگذار و یاران صمیمی نظام جمهوری اسلامی و از وفاداران غیور و صادق امام بزرگوار بود و در همه‌ی عرصه‌های مهم کشور در دوران انقلاب شجاعانه و با صراحت تمام نقش‌آفرینی کرد. از عضویت در شورای انقلاب و سپس تشکیل کمیته‌های انقلاب در آغاز تأسیس نظام اسلامی تا تصدی وزارت کشور و سپس قبول نخست وزیری در یکی از سخت‌ترین دورانهای جمهوری اسلامی، � �تا ورود در عرصه‌ی تولید علم و تربیت جوانان صالح و تأسیس دانشگاه امام صادق(ع) و تا امامت جمعه تهران و سرانجام ریاست مجلس خبرگان، همه جا و همه وقت در موضع یک عالم دینی و یک سیاستمدار صادق و یک انقلابی صریح ظاهر شد و هرگز ملاحظات شخصی و انگیزه‌های جناحی و قبیله‌ئی را به حیطه‌ی فعالیتهای گسترده و اثرگذار خود راه نداد.
این انسان بزرگ و پرهیزگار، همه‌ی وزن وزین خود را در همه‌ی حوادث این دهها سال در کفه‌ی حق و حقیقت نهاد و در دفاع از راه و سیره‌ی انقلاب و نظام، کوتاهی نورزید. رحمت و رضوان الهی بر روان پاک او باد.
اینجانب به خاندان گرامی و برادر عالیق� ��ایشان، و به مردم ایران و روحانیت عظیم الشأن و همه‌ی ارادتمندان و شاگردان و دست‌پروردگان آن مرحوم صمیمانه تسلیت میگویم و علوّ درجات وی را از خداوند متعال مسألت مینمایم.
سیّد علی خامنه‌ای
۲۹ مهر ۱۳۹۳



:: موضوعات مرتبط: خبر , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد طالبی زاده
تاریخ : چهار شنبه 30 مهر 1393
درگذشت آیت الله مهدوی کنی

پیکر آیت الله مهدوی کنی رییس مجلس خبرگان رهبری که صبح امروز(سه شنبه) به ملکوت اعلی پیوست، به دانشگاه امام صادق (ع) انتقال یافت.

 

 

محمدرضا مهدوی کنی زاده ۱۴ مرداد ۱۳۱۰ - درگذشته ۲۹ مهر ۱۳۹۳ ) روحانی شیعه،سیاست‌مدار ایرانی و ریاست مجلس

خبرگان رهبری بود. او دبیرکلی جامعه روحانیت مبارز (مهم‌ترین حزب اصول‌گرای ایران) را بر عهده داشت. وی همچنین رئیس

دانشگاه امام صادق و استاد درس اخلاق اسلامی این دانشگاه بود که از تاریخ ۱۴ خرداد سال ۹۳ (پس از شرکت در مراسم سالگرد

درگذشت روح‌الله خمینی) در پی حمله قلبی به کما رفت و در تاریخ ۲۹ مهر ۱۳۹۳ درگذشت .


وی پیش از انقلاب ۱۳۵۷ از روحانیون مخالف حکومت پهلوی بود و پس از انقلاب یکی از ۵ روحانی بود که هستهٔ اصلی شورای

انقلاب را تشکیل می‌دادند. پس از آن به عنوان وزیر کشور (در دولت‌های شورای انقلاب، رجایی و دکتر باهنر) و کفیل نخست‌وزیر

(پس از ترور رجایی و باهنر) بوده است و در همین دوره از سوی آیت الله خمینی مامور به تشکیل کمیته‌های انقلاب و ساماندهی

آنها شد.

 

 



:: موضوعات مرتبط: خبر , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد طالبی زاده
تاریخ : سه شنبه 29 مهر 1393



:: موضوعات مرتبط: جملات عارفانه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد طالبی زاده
تاریخ : سه شنبه 29 مهر 1393
رسیدن به نور

به درخت نگاه کن...

قبل از اینکه شاخه هایش زیبایی نور را لمس کند؛

ریشه هایش تاریکی را لمس کرده...

گاه برای رسیدن به نور؛ بایـــــــــد از تاریکیها گذر کرد

 



:: موضوعات مرتبط: حکایت و اندرز , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد طالبی زاده
تاریخ : سه شنبه 29 مهر 1393
خدا کجاست ؟

از شیخ بهایی پرسیدند؟

ای شیخ !! خدا را كجا یافتی؟

فرمود: من خدا را در قلب كسانی دیدم كه بی هیچ توقعی ، مهربانند



:: موضوعات مرتبط: حکایت و اندرز , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد طالبی زاده
تاریخ : دو شنبه 28 مهر 1393
آدمی

آدمی روح خویش را با فکر کردن به دیروز می آزارد

و اگر این تفکر او را به ترس از آینده وا دارد

رفته رفته جسمش نیز درگیر دغدغه هایش می شود و

هستیش را به سنگینی فکر در گیرش می بازد

 



:: موضوعات مرتبط: دانستنیها , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد طالبی زاده
تاریخ : دو شنبه 28 مهر 1393
بنده بدتر

اونایی که فکر میکنن از همه بهترن!


کلاسشون ازهمه بالاتره!


حضرت موسی...


با این نبوتش!


با این کلیم الله بودنش!


با این اولوالعزمیش...


وقتی خدا به او فرمود : بدترین خلقم را بیاور !...


حتی سگ مریض چرک آلود را نیاورد!


طناب را دور گردن خودش انداخت...


خدایا از خودم بدتر پیدا نکردم...!



:: موضوعات مرتبط: حرف دل , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد طالبی زاده
تاریخ : شنبه 26 مهر 1393
مداحی

پلکی مزن که چشم ترت درد میکند 

پر وا مکن که بال و پرت درد میکند 

میدانم اینکه بعد تماشای اکبرت 

زخمی که بود بر جگرت درد می کند 

با من بگو که داغ برادر چه کار کرد 

آیا هنوز هم کمرت درد میکند 

مانند چوب خواهش بوسه نمیکنم 

آخر لبان خشک و ترت درد میکند 

 لبهای تو کبود تر از روی مادراست 

یعنی که سینه پدرت درد میکند 

می خواستم که تنگ در آغوش گیرمت 

یادم نبود زخم سرت درد میکند 

کمتر به اسب نیزه سوار و پیاده شو از  

 این حجمه های سنگ سرت درد میکند



:: موضوعات مرتبط: مذهبی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد طالبی زاده
تاریخ : جمعه 25 مهر 1393
چهل حدیث اخلاقی از حضرت علی ( ع )

چهل حديث اخلاقي از حضرت علي عليه السلام :

خير پنهانى و كتمان گرفتارى

 

مِنْ كُنُوزِ الْجَنَّةِ الْبِرُّ وَ إِخْفاءُ الْعَمَلِ وَ الصَّبْرُ عَلَى الرَّزايا وَ كِتْمانُ الْمَصائِبِ.

 

از گنجهاى بهشت; نيكى كردن و پنهان نمودن كار[نيك] و صبر بر مصيبتها و نهان كردن گرفتاريها

(يعنى عدم شكايت از آنها) است.

 

 ويژگى هاى زاهد

 

أَلزّاهِدُ فِى الدُّنْيا مَنْ لَمْ يَغْلِبِ الْحَرامُ صَبْرَهُ، وَ لَمْ يَشْغَلِ الْحَلالُ شُكْرَهُ.

 

زاهد در دنيا كسى است كه حرام بر صبرش غلبه نكند، و حلال از شكرش باز ندارد.

 

 تعادل در جذب و طرد افراد

 

« أَحْبِبْ حَبيبَكَ هَوْنًا ما عَسى أَنْ يَعْصِيَكَ يَوْمًا ما. وَ أَبْغِضْ بَغيضَكَ هَوْنًا ما عَسى أَنْ يَكُونَ حَبيبَكَ يَوْمًا

ما.»


با دوستت آرام بيا، بسا كه روزى دشمنت شود، و با دشمنت آرام بيا، بسا كه روزى دوستت شود.


 بهاى هر كس

 

قيمَةُ كُلِّ امْرِء ما يُحْسِنُ.

 

ارزش هر كسى آن چيزى است كه نيكو انجام دهد.

 

 فقيه كامل

 

« اَلا أُخْبِرُكُمْ بِالْفَقيهِ حَقَّ الْفَقيهِ؟ مَنْ لَمْ يُرَخِّصِ النّاسَ فى مَعاصِى اللّهِ وَ لَمْ يُقَنِّطْهُمْ مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ وَ

لَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَكْرِ اللّهِ وَ لَمْ يَدَعِ القُرآنَ رَغْبَةً عَنْهُ إِلى ما سِواهُ، وَ لا خَيْرَ فى عِبادَة لَيْسَ فيها تَفَقُّهٌ. وَ

لاخَيْرَ فى عِلْم لَيْسَ فيهِ تَفَكُّرٌ. وَ لا خَيْرَ فى قِراءَة لَيْسَ فيها تَدَبُّرٌ.»

آيا شما را از فقيه كامل، خبر ندهم؟ آن كه به مردم اجازه نـافرمانى خـدا را ندهـد، و آنهـا را از رحمت

خدا نوميد نسازد، و از مكر خدايشان آسوده نكند، و از قرآن رو به چيز ديگر نكنـد، و خيـرى در عبـادت

بدون تفقّه نيست، و خيـرى در علم بدون تفكّر نيست، و خيرى در قرآن خواندن بدون تدبّر نيست.

 

 خطرات آرزوى طولانى و هواى نفس

 

« إِنَّما أَخْشى عَلَيْكُمْ إِثْنَيْنِ: طُولَ الاَْمَلِ وَ اتِّباعَ الْهَوى، أَمّا طُولُ الاَْمَلِ فَيُنْسِى الاْخِرَةَ وَ أَمّا إِتِّباعُ الْهَوى

فَإِنَّهُ يَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ.»

همانا بر شما از دو چيز مىترسم: درازى آرزو و پيروى هواى نفس. امّا درازى آرزو سبب فراموشى

آخرت شود، و امّا پيروى از هواى نفس، آدمى را از حقّ باز دارد.

 

 مرز دوستى

 

« لاَ تَتَّخِذَنَّ عَدُوَّ صَديقِكَ صَديقًا فَتَعْدى صَديقَكَ.»

 

با دشمنِ دوستت دوست مشو كه [با اين كار] با دوستت دشمنى میكنى.

 

 اقسام صبر

 

« أَلصَّبْرُ ثَلاثَةٌ: أَلصَّبْرُ عَلَى الْمُصيبَةِ، وَ الصَّبْرُ عَلَىالطّاعَةِ، وَ الصَّبْرُ عَلَى الْمَعْصِيَةِ.»


صبر بر سه گونه است: صبر بر مصيبت، و صبر بر اطاعت، و صبر بر [ترك] معصيت.

 

 تنگدستى مقدَّر

 

مَنْ ضُيِّقَ عَلَيْهِ فى ذاتِ يَدِهِ، فَلَمْ يَظُنَّ أَنَّ ذلِكَ حُسْنُ نَظَر مِنَ اللّهِ لَهُ فَقَدْ ضَيَّعَ مَأْمُولاً.

 

وَ مَنْ وُسِّعَ عَلَيْهِ فى ذاتِ يَدِهِ فَلَمْ يَظُنَّ أَنَّ ذلِكَ اسْتِدْراجٌ مِنَ اللّهِ فَقَدْ أَمِنَ مَخُوفًا.

 

هر كه تنگدست شد و نپنداشت كه اين از لطف خدا به اوست، يك آرزو را ضايع كرده و هر كه وسعت

در مال يافت و نپنداشت كه اين يك غافلگيرى از سوى خداست، در جاى ترسناكى آسوده مانده

است.


 عزّت، نه ذلّت

 

اَلْمَنِيَّةُ وَ لاَ الدَّنِيَّةُ وَ التَّجَلُّدُ وَ لاَ التَّبَلُّدُ وَ الدَّهْرُ يَوْمانِ: فَيَوْمٌ لَكَ وَ يَوْمٌ عَلَيْكَ فَإِذا كانَ لَكَ فَلا تَبْطَرْ،وَ إِذا

 

كانَ عَلَيْكَ فَلا تَحْزَنْ فَبِكِلَيْهِما سَتُخْتَبَرُ.

 

مردن نه خوار شدن! و بى باكى نه خود باختن! روزگار دو روز است، روزى به نفع تو، و روزى به ضرر تو!

چون به سودت شد شادى مكن، و چون به زيانت گرديد غم مخور، كه به هر دوى آن آزمايش شوى.


 طلب خير

 

ما حارَ مَنِ اسْتَخارَ، وَ لا نَدِمَ مَنِ اسْتَشارَ.

 

هر كه خير جويد سرگردان نشود، و كسى كه مشورت نمايد پشيمان نگردد.

 وطن دوستى

 

عُمِّرَتِ الْبِلادُ بِحُبِّ الأَوْطانِ.

 

شهرها به حبّ و دوستى وطن آباداند.

 

 سه شعبه علوم لازم

 

أَلْعِلْمُ ثَلاثَةٌ: أَلْفِقْهُ لِلاَْدْيانِ، وَ الطِّبُّ لِلاَْبْدانِ،وَ النَّحْوُ لِلِّسانِ.

 

دانش سه قسم است: فقه براى دين، و پزشكى براى تن، و نحو براى زبان.

 

 سخن عالمانه

 

تَكَلَّمُوا فِى الْعِلْمِ تَبَيَّنَ أَقْدارُكُمْ.

 

عالمانه سخن گوييد تا قدر شما روشن گردد.

 

 منع تلقين منفى

 

لا تُحَدِّثْ نَفْسَكَ بِفَقْر وَ لا طُولِ عُمْر.

 

فقر و تنگدستى و طول عمر را به خود تلقين نكن.

 حرمت مؤمن

 

سِبابُ الْمُؤْمِنِ فِسْقٌ وَ قِتالُهُ كُفْرٌ وَ حُرْمَةُ مالِهِ كَحُرْمَةِ دَمِهِ.

 

دشنام دادن به مؤمن فسق است، و جنگيدن با او كفر، و احترام مالش چون احترام خونش است.

 

 فقر جانكاه

 

أَلْفَقْرُ الْمَوْتُ الاَْكْبَرُ، وَ قِلَّةُ الْعِيالِ أَحَدُ الْيَسارَيْنِ وَ هُوَ نِصْفُ الْعَيْشِ.

 

فقر و ندارى بزرگترين مرگ است! و عائله كم يكى از دو توانگرى است، كه آن نيمى از خوشى است.

 

 دو پديده خطرناك

 

أَهْلَكَ النّاسَ إِثْنانِ: خَوْفُ الْفَقْرِ وَ طَلَبُ الْفَخْرِ.

 

دو چيز مردم را هلاك كرده: ترس از ندارى و فخرطلبى.

 

 سه ظالم

 

أَلْعامِلُ بِالظُّلْمِ وَ المُعينُ عَلَيْهِ وَ الرّاضِىُ بِهِ شُرَكاءُ ثَلاثَةٌ.

 

شخص ستمكار و كمك كننده بر ظلم و آن كه راضى به ظلم است، هر سه با هم شريكاند.

 

 صبر جميل

 

أَلصَّبْرُ صَبْرانِ: صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصيبَةِ حَسَنٌ جَميلٌ، وَ أَحْسَنُ مِنْ ذلِكَ الصَّبْرُ عِنْدَ ما حَرَّمَ اللّهُ عَلَيْكَ.

 

صبر بر دو قسم است: صبر بر مصيبت كه نيكو و زيباست، و بهتر از آن صبر بر چيزى است كه خداوند

آن را حرام گردانيده است.

 اداى امانت

 

أَدُّوا الاَْمانَةَ وَ لَوْ إِلى قاتِلِ وُلْدِ الاَْنْبياءِ.

 

امانت را بپردازيد گرچه به كشنده فرزندان پيغمبران باشد.

 

 پرهيز از شهرت طلبى

قالَ(عليه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِياد:رُوَيْدَكَ لاتَشْهَرْ، وَ أَخْفِ شَخْصَكَ لا تُذْكَرْ، تَعَلَّمْ تَعْلَمْ وَ اصْمُتْ تَسْلَمْ، لا

عَلَيْكَ إِذا عَرَّفَكَ دينَهُ، لا تَعْرِفُ النّاسَ وَ لا يَعْرِفُونَكَ.

آرام باش، خود را شهره مساز، خود را نهان دار كه شناخته نشوى، ياد گير تا بدانى، خموش باش تا

سالم بمانى.


بر تو هيچ باكى نيست، آن گاه كه خدا دينش را به تو فهمانيد، كه نه تو مردم را بشناسى و نه مردم تو

را بشناسند (يعنى، گمنام زندگى كنى).

 

 عذاب شش گروه

إِنَّ اللّهَ يُعَذِّبُ سِتَّةً بِسِتَّة : أَلْعَرَبَ بِالْعَصَبيَّةِ وَ الدَّهاقينَ بِالْكِبْرِ وَ الاُْمَراءَ بِالْجَوْرِ وَ الْفُقَهاءَ بِالْحَسَدِ وَ التُّجّارَ

بِالْخِيانَةِ وَ أَهْلَ الرُّسْتاقِ بِالْجَهْلِ.

خداوند شش كس را به شش خصلت عذاب كند:عرب را به تعصّب، و خان هاى ده را به تكبّر، و

فرمانروايان را به جور، و فقيهان را به حسد، و تجّار را به خيانت، و روستايى را به جهالت.

 

 اركان ايمان

أَلاِْيمانُ عَلى أَرْبَعَةِ أَرْكان: أَلتَّوَكُّلِ عَلَى اللّهِ، وَ التَّفْويضِ إِلَى اللّهِ وَ التَّسْليمِ لاَِمْرِللّهِ، وَ الرِّضا بِقَضاءِ اللّهِ.


ايمان چهارپايه دارد: توكّل بر خدا، واگذاردن كار به خدا، تسليم به امر خدا و رضا به قضاى الهى.

 

 تربيت اخلاقى

« ذَلِّلُوا أَخْلاقَكُمْ بِالَْمحاسِنِ، وَ قَوِّدُوها إِلَى الْمَكارِمِ. وَ عَوِّدُوا أَنْفُسَكُمُ الْحِلْمَ.»


اخلاق خود را رامِ خوبى ها كنيد و به بزرگوارى هايشان بكشانيد و خود را به بردبارى عادت دهيد.

 

 آسانگيرى بر مردم و دورى از كارهاى پست

 

« لاتُداقُّوا النّاسَ وَزْنًا بِوَزْن، وَ عَظِّمُوا أَقْدارَكُمْ بِالتَّغافُلِ عَنِ الدَّنِىِّ مِنَ الاُْمُورِ.»

 

نسبت به مردم، زياد خرده گيرى نكنيد، و قدر خود را با كناره گيرى از كارهاى پست بالا بريد.

 

 نگهبانان انسان

 

« كَفى بِالْمَرْءِ حِرْزًا، إِنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ النّاسِ إِلاّ وَ مَعَهُ حَفَظَةٌ مِنَ اللّهِ يَحْفَظُونَهُ أَنْ لا يَتَرَدّى فى بِئْر وَ لا

يَقَعَ عَلَيْهِ حائِطٌ وَ لا يُصيبَهُ سَبُعٌ، فَإِذا جاءَ أَجَلُهُ خَلُّوا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَجَلِهِ.»

آدمى را همين دژ بس كه كسى از مردم نيست، مگر آن كه با او از طرف خدا نگهبان هاست كه او را

نگه مىدارند كه به چاه نيفتد، و ديوار بر سرش نريزد، و درنده اى آسيبش نرساند، و چون مرگ او

رسد او را در برابر اجلش رها سازند.

 

 روزگار تباهیها

« يَأْتى عَلَى النّاسِ زَمانٌ لا يُعْرَفُ فيهِ إلاَّ الْماحِلُ وَ لا يُظَرَّفُ فيهِ إِلاَّ الْفاجِرُ وَ لا يُؤْتَمَنُ فيهِ إِلاَّ الْخائِنُ وَ لا

يُخَوَّنُ إِلاَّ المُؤتَمَنُ، يَتَّخِذُونَ اْلَفْئَ مَغْنًَما وَ الصَّدَقَةَ مَغْرَمًا وَصِلَةَ الرَّحِمِ مَنًّا، وَ الْعِبادَةَ استِطالَةً عَلَى

النّاسِ وَ تَعَدِّيًا و ذلِكَ يَكُونُ عِنْدَ سُلطانِ النِّساءِ، وَ مُشاوَرَةِ الاِْماءِ، وَ إِمارَةِ الصِّبيانِ.»

 

زمانى بر مردم خواهد آمد كه در آن ارج نيابد، مگر فرد بىعرضه و بىحاصل، و خوش طبع و زيرك

دانسته نشود، مگر فاجر، و امين و مورد اعتماد قرار نگيرد، مگر خائن و به خيانت نسبت داده نشود،

مگر فرد درستكار و امين! در چنين روزگارى، بيتالمال را بهره شخصى خود گيرند، و صدقه را زيان به

حساب آورند، وصله رحم را با منّت به جاى آرند، و عبادت را وسيله بزرگى فروختن و تجاوز نمودن بر

مردم قرار دهند و اين وقتى است كه زنان، حاكم و كنيزان، مشاور و كودكان، فرمانروا باشند!

 

 زيركى به هنگام فتنه

 

« كُنْ فِى الْفِتْنَةِ كَابْنِ اللَّبُونِ; لا ظَهْرٌ فَيُرْكَبَ، وَ لا ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ.»

 

هنگام فتنه چون شتر دو ساله باش كه نه پشتى دارد تا سوارش شوند و نه پستانى تا شيرش

دوشند.

 اقبال و ادبار دنيا

 

« إذا أَقْبَلَتِ الدُّنيا عَلى أَحَد أَعارَتْهُ مَحاسِنَ غَيْرِهِ، وَ إِذا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحاسِنَ نَفْسِهِ.»

 

چون دنيا به كسى روى آرد، نيكويى هاى ديگران را بدو به عاريت سپارد، و چون بدو پشت نمايد،

خوبى هايش را بربايد.

 ناتوان ترين مردم

 

« أَعْجَزُ النّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اكْتِسابِ الاِْخْوانِ، وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ.»

 

ناتوانترين مردم كسى است كه توانِ به دست آوردن دوستان را ندارد، و ناتوانتر از او كسى است كه

دوستى به دست آرد و او را از دست بدهد.

 

 فرياد رسى و فرح بخشىِ گرفتار

 

« مِنْ كَفّاراتِ الذُّنُوبِ الْعِظامِ إِغاثَةُ الْمَلْهُوفِ وَ التَّنْفيسُ عَنِ الْمَكْرُوبِ.»

 

از كفّاره گناهان بزرگ، فرياد خواه را به فرياد رسيدن، و غمگين را آسايش بخشيدن است.

 

 نشانه كمال عقل


« إِذا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْكَلامُ.»

 

چون خرد كمال گيرد، گفتار نقصان پذيرد.

 

 رابطه با خدا

« مَنْ أَصْلَحَ ما بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللّهِ أَصْلَحَ اللّهُ ما بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النّاسِ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللّهُ لَهُ أَمْرَ

دُنْياهُ. وَ مَنْ كانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ واعِظٌ كانَ عَلَيْهِ مِنَ اللّهِ حافِظٌ.»

آن كه ميان خود و خدا را اصلاح كند، خدا ميان او و مردم را اصلاح مىكند و آن كه كار آخرتِ خود را

درست كند، خدا كار دنياى او را سامان دهد. و آن كه او را از خود بر خويشتن واعظى است، خدا را بر

او حافظى است.

 

افراط و تفريط

 

« هَلَكَ فِىَّ رَجُلانِ مُحِبٌّ غال وَ مُبْغِضٌ قال.»

 

دو تن به خاطر من هلاك شدند: دوستى كه اندازه نگاه نداشت و دشمنى كه بغض ـ مرا ـ در دل

كاشت.

 روايت و درايت

« إِعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعايَة لاعَقْلَ رِوايَة، فَإِنَّ رُواةَ الْعِلْمِ كَثيرٌ، وَ رُعاتُهُ قَليلٌ.»

 

هر گاه حديثى را شنيديد آن را با دقّت عقلى فهم و رعايت كنيد، نه بشنويد و روايت كنيد! كه راويان

علم بسيارند و رعايت كنندگانِ آن اندك در شمار.

 

 پاداش تارك گناه

« مَا الُْمجاهِدُ الشَّهيدُ فى سَبيلِ اللّهِ بِأَعْظَمَ أَجْرًا مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ، لَكادَ الْعَفيفُ أَنْ يَكُونَ مَلَكًا مِنَ

الْمَلائِكَةِ.»
مُزد جهادگرِ كشته در راه خدا بيشتر نيست از مرد پارسا كه ـ معصيت كردن ـ تواند ـ ليكن ـ پارسا ماند

 

و چنان است كه گويى پارسا فرشته اى است از فرشته ها.

 

 پايان ناگوار گناه

 

« أُذْكُرُوا انقِطاعَ اللَّذّاتِ وَ بَقاءَ التَّبِعاتِ.»

 

به ياد آريد كه لذّتها تمام شدنى است و پايان ناگوار آن بر جاى ماندنى.

 

 صفت دنيا

 

« فى صِفَةِ الدُّنْيا: تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ.»

 

در صفت دنيا فرموده است:مىفريبد و زيان مىرساند و مىگذرد.

 

دينداران آخر الزّمان

« يَأْتى عَلَى النّاسِ زَمانٌ لا يَبْقى فيهِ مِنَ الْقُرْآنِ إِلاّ رَسْمُهُ وَ مِنَ الاِْسْلامِ إِلاَّ اسْمُهُ. مَساجِدُهُمْ يَوْمَئِذ

عامِرَةٌ مِنَ الْبِناءِ خَرابٌ مِنَ الْهُدى. سُكّانُها وَ عُمّارُها شَرُّ أَهْلِ الاَْرْضِ، مِنْهُمْ تَخْرُجُ الْفِتْنَةُ وَ إِلَيْهِمْ تَأْوِى

الْخَطيئَةُ يَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْها فيها.

 

وَ يَسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ إِلَيْها.

 

يَقُولُ اللّهُ تَعالى « فَبى حَلَفْتُ لاََبْعَثَنَّ عَلى أُولئِكَ فِتْنَةً أَتْرُكَ الْحَليمَ فيها حَيْرانَ» وَ قَدْ فَعَلَ. وَ نَحْنُ

نَسْتَقيلُ اللّهَ عَثْرَةَ الْغَفْلَةِ.»

مردم را روزگارى رسد كه در آن از قرآن جز نشان نماند و از اسلام جز نام آن، در آن روزگار ساختمان

مسجدهاى آنان نو و تازه ساز است و از رستگارى ويران. ساكنان و سازندگان آن مسجدها بدترين

مردم زمين اند، فتنه از آنان خيزد و خطا به آنان درآويزد.

 

آن كه از فتنه به كنار ماند بدان بازش گردانند، و آن كه از آن پس افتد به سويش برانند.

 

خداى تعالى فرمايد: « به خودم سوگند، بر آنان فتنه اى بگمارم كه بردبار در آن سرگردان مانَد» و

چنين كرده است، و ما از خدا مىخواهيم از لغزش غفلت درگذرد



:: موضوعات مرتبط: مذهبی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد طالبی زاده
تاریخ : پنج شنبه 24 مهر 1393
آدمها

آدم های بزرگ در باره ایده ها سخن می گویند
آدم های متوسط در باره چیزها سخن می گویند
آدم های کوچک پشت سر دیگران سخن می گویند

آدم های بزرگ درد دیگران را دارند
آدم های متوسط درد خودشان را دارند
آدم های کوچک بی دردند

آدم های بزرگ عظمت دیگران را می بینند
آدم های متوسط به دنبال عظمت خود هستند
آدم های کوچک عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند

آدم های بزرگ به دنبال کسب حکمت هستند
آدم های متوسط به دنبال کسب دانش هستند
آدم های کوچک به دنبال کسب سواد هستند

آدم های بزرگ به دنبال طرح پرسش های بی پاسخ هستند
آدم های متوسط پرسش هائی می پرسند که پاسخ دارد
آدم های کوچک می پندارند پاسخ همه پرسش ها را می دانند

آدم های بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند
آدم های متوسط به دنبال حل مسئله هستند
آدم های کوچک مسئله ندارند

آدم های بزرگ سکوت را برای سخن گفتن برمی گزینند
آدم های متوسط گاه سکوت را بر سخن گفتن ترجیح می دهند
آدم های کوچک با سخن گفتن بسیار، فرصت سکوت را از خود می گیرند

 



:: موضوعات مرتبط: حرف دل , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد طالبی زاده
تاریخ : چهار شنبه 23 مهر 1393